جمعه، مهر ۰۷، ۱۳۹۱

شروعی دوباره آیا؟

یکم.با احترام به خانم حنا که رسم حسنه شماره گذاری را در وبلاگ نویسی مرسوم کرد.

دوم.دوست دارم که دوباره شروع به نوشتن کنم.اما یک جورهایی نمیتوانم.باز هم نوشتن با صراحت از روز
مرگی هایم برای سخت است.اما همچنان برایم آرزوست.

سوم.در توضیح مورد دوم باید بگویم.من جزء آن دسته افرادی نیستم که فکر میکنند وب لاگ نویسی مرده است و نیاز
به جانی دوباره دارد و چنان و فلان و به این دلیل هم نمیخواهم وبلاگ نویسی را از سر بگیرم که جانی دوباره به وبلاگها بدهم.

چهارم.در توضیح بیشتر مورد سوم باید بگویم:عده ای از وبلاگ نویسهای قدیمی  که خودشان یا دوستان هم عصرشان دیگر
 وبلاگ نمی نویسند گمان میکنند که  پس از آنهاوبلاگستان فارسی مرده است!بنده را از لینک دادن برحذر بدارید. یک سرچ ساده
در گوگل تعدادی متنابهی نتایج منجر به آه و ناله از ویران شدن و مردن وبلاگستان فارسی دارد.در حالی که اگر مثل من هنوز
از کشف ناشناخته ها لذت میبرید و روی لینک وبلاگهایی که کسی معرفیشان نکرده کلیک میکنید، بهتر از من واقفید که
وبلاگ نویسی با موضوعات هم متنوع تر و هم   تکراری درنسلی دیگر به شدت دنبال میشود.من که از خواندن این همه روزنگارهای جدید که به نوعی  جامعه  امروز ایران  را به تصویر میکشند حظ چپان میشوم.اما اینکه چرا عده ای عقیده
دارند وبلاگستان فارسی مرده است را در این طبع ایرانی قدیمی بجویید که هرکس موجودیت عده خاصی  را به رسمیت
می شناسد.منظورم چیست؟راستش من معتقدم ما از همه ادوار گذشته تاریخمان چیزی را به ارث برده ایم.از دوران انوشیروان
هم یکی رسم طبقه گرایی و دسته و گروه خود را داشتن برایمان باقی مانده است.نگاه کنید به دوران انوشیروان!کاتب زاده
کاتب میشد،طبیب زاده طبیب،بزاززاده بزاز و همینطور الی آخر و لابد اگر اینترنتی بود و بلاگنوشتنی وبلاگ نویس زاده
هم وبلاگ نویس میشد!و باز هم لابد اگر وبلاگ نویس زادگان سر بار میزدند که وبلاگ بنویسندو در عوض پسرک بزاززاده عطارزاده  و طبیب زاده و غیر و ذالک زاده هم یواشگی بلاگ میکردند،همچنان بودند وبلاگنویسانی که عقیده داشتند وبلاگستان
فارسی مرده است!چرا ؟چون آن عده خودشان بلاگ نمیکردند به این نتیجه بسیار منطقی می رسیدند که خارج از طبقه ما هرکس
بلاگ بنگارد،قبول نیست و همچنان وبلاگستان فارسی مرده است وسپس انگشت اتهام گرفته میشد به طرف شبکه های اجتماعی
 که درایران هر روز مفلوج تر از قبل میشوند اما پرطرفدارتر !

پنجم.یکی از پیشروان وبلاگ نویسی که کارش را با جدیت ادامه داد و حالا حتی رادیو وبلاگی/ اینترنتی هم دارد .بانو ویولت هستند.که در همین لینکی که به ایشان دادم یک جورهایی آرزوی شماره دو من در پرسش و پاسخی دیده میشود.البته باید همینجا
ضمن احترام به ویلی بگویم.ویلی ساختارهای سنتی جامعه را می شکست اما از زندگی خصوصی خودش زیاد چیزی نمیگفت.نه بگذارید اینطور بگویم درباره زندگی خصوصی اش میگفت اما از زندگی خیلی خصوصی ترش هیچی نمی گفت!خودم
که دقیق متوجه نشدم منظورم چیست امیدوارم شما خواننده های محترم که فورا از همان خط اول متوجه شدید ن نیم فاصله را
رعایت نمیکنم ،متوجه منظورم هم شده باشید.

ششم.بعدا باز از وبلاگنویسهای قدیمی و جدید خواهم نوشت.البته اگر ببینم که کسی علاقمند به خواندنم هست.وبلاگ بی خواننده نمیخواهم.


هیچ نظری موجود نیست: